ماجراي توسل حاج قاسم و مهدي باكري به امام رضا (ع)

به وبگاه تخصصي معماري خوش آمديد.

دوشنبه ۰۵ خرداد ۰۴

ماجراي توسل حاج قاسم و مهدي باكري به امام رضا (ع)

۲۰ بازديد

يكبار ، وقتي حاجي قاسم از كاخ حضرت رض (ع) ديدن كرد ، در همان زمان گرد و خاك بود. فقط علما هميشه مي توانند در حرم مطهر باشند. روز زيارت من ، پس از پايان مراسم گرد و غبار ، با حضرت رضا تماس گرفت و گريه كرد. وقتي گرده افشاني تمام شد ، …

منبع: سايت كردوار نيوز
ماجراي توسل حاج قاسم و مهدي باكري به امام رضا (ع)

ماجراي توسل حاج قاسم و مهدي باكري به امام رضا (ع) https://kordavar.ir/ماجراي-توسل-حاج-قاسم-و-مهدي-باكري-به-اما/ Thu, 07 Oct 2021 13:34:46 0000 اخبار همه جانبه https://kordavar.ir/ماجراي-توسل-حاج-قاسم-و-مهدي-باكري-به-اما/

يكبار ، وقتي حاجي قاسم از كاخ حضرت رض (ع) ديدن كرد ، در همان زمان گرد و خاك بود. فقط علما هميشه مي توانند در حرم مطهر باشند. روز زيارت من ، پس از پايان مراسم گرد و غبار ، با حضرت رضا تماس گرفت و گريه كرد. وقتي گرده افشاني تمام شد ، …

منبع: سايت كردوار نيوز
ماجراي توسل حاج قاسم و مهدي باكري به امام رضا (ع)

يكبار ، وقتي حاجي قاسم از كاخ حضرت رض (ع) ديدن كرد ، در همان زمان گرد و خاك بود. فقط علما هميشه مي توانند در حرم مطهر باشند. روز زيارت من ، پس از پايان مراسم گرد و غبار ، با حضرت رضا تماس گرفت و گريه كرد.

وقتي گرده افشاني تمام شد ، به ذهنم رسيد كه مردي كه اينجا ايستاده بود و براي امام رضا گريه مي كرد در حال خدمت به اهل بيت عليهم السلام بود. نه تنها در مشهد ، بلكه در منطقه. حاج قاسم سليماني خادم واقعي حضرت رزا (عليه السلام) است.

در آن زمان به ذهنم رسيد كه سنت علما را كه هميشه با جدل و فلسفه وارد حرم مي شدند ، بشكنم. به دوستانم گفتم به حاج قاسم بگو وارد حرمسراي مقدس شود. او از نظر اخلاقي شرايط عجيبي داشت. يكي از جاهايي بود كه از حضرت رزا درخواست شهادت كرد.

-حجت الاسلام والمسلمين سيد ابراهيم رئيسي

***

يك روز ، زماني كه حرم در شستشو قرار داشت ، وارد حرم منورا شديم. ما طبق همان عادت فضا را ساختيم. ديدم حاجي قاسم وارد شد ؛ بسيار ساده و آشنا است. گفتند چيزي نگو. رفقا ، برخي فهميدند ، برخي نفهميدند ، و ما شروع كرديم به خواندن يك شعر معروف با زمزمه عشق و نقص ادبي بسيار ساده و فني:

اي پاكي قلب من ، هر آنچه از تو دريافت مي كنم دارم

تا زنده نشوم ، رضا جان ، نميرم

من بنده و نوكر شما هستم

از درب شما تا روح مادرتان

علي موسي رضا …

من به جز تو هيچ كمكي ندارم ، من با كسي كاري ندارم

اگر مرا بيرون ببريد ، جاي ديگري ندارم

تو خوبي ، من براي اين آمدم

به فاطمه پشت نكن

علي موسي رزا علي موسي رزا …

نگاهي به قلب من بينداز تا گناه باقي نماند

بدون شك ، در يك نگاه ، من از ويرانه ها دور مي شوم

من به تو نگاه مي كنم ، آسمان از آن توست

قلبم شكسته ، موهايم

علي موسي رزا علي موسي رزا علي موسي رزا …

قبله درماندگان در شفقت و مهرباني

ممنونم كه قلبم را محرمانه نگه مي داريد

الا ، دوست من ، تو دلداري من هستي

به قلب سياه من نگاه كن

علي موسي رزا علي موسي رزا …

قلبم را با اميد بستم و سر راه او نشستم

وقتي به تو مي رسم از عشق مست مي شوم

امير كاروان ، امان يا امان

با من باش امام عزيز

علي موسي رزا علي موسي رزا علي موسي رزا …

جان ، به قرباني نگاه كن ، قلب فداكار ماه

دلت را باز كن كه من مي آيم اي رضا جان به پناه تو

من ديوانه هستم ، در خانه اي زندگي مي كنم

تو باغ گل هستي و من پروانه ات

علي موسي رزا علي موسي رزا …

آه ، همه بر آنلاين سجده بودند و نبود

در تمام طناب ها و قطعات من از ابتداي مهارت ايجاد شده است

به قلب من نگاه كن ، حتي اگر نمي دانم

نماز كربلا ، من حق ورود دارم

علي موسي رضا …

اي امام هشتم ، نور پروردگار عالميان

صبر كنيد تا ماهت را ببينيد

قلب من از تو مست است ، فقط قلب تو عميق است

كليد مشكل من فقط در دستان شماست

علي موسي رزا علي موسي رزا …

قبل از شروع خواندن اين شعر ، چاي را به حاجي دادم. حاجي شروع كرد به شستن ، من شروع كردم به خواندن اين شعر. تي را كنار گذاشتم و سرش را كنار قبر گذاشتم و شروع به گريه كردم.

تمام شد بيرون رفتيم و گفتند امشب به بنده دستور مي دهند. از شما مي خواهم اين شعر را آنجا نيز بخوانيد. گفتم دست من نيست تبليغات بايد بيان كنند. او گفت كه با شما تماس مي گيرد تا شما را به خواندن اين شعر دعوت كند. گفتم چشم.

از در دارالسرور بيرون رفتيم تا وارد مغازه كفش هفت قديمي شويم. مكاني كه در آن آنتن جديدي به تلفن داده مي شود. نه من و نه حاجي قاسم با كسي كاري نداشتيم. آمديم آسايشگاه ، تلفنم زنگ خورد. مدير اين مراسم گفت كه ما امشب حكمي صادر كرديم اما نگفت كه مهمان ما است يا شخص خاصي. او گفت شما طرفدار هستيد و ما فراموش كرديم به شما بگوييم.

به حاجي قاسم گفتم نمي خواهد به كسي بگويد. مناسب او بود. شب بود و برنامه قضاوت وجود داشت. وقتي حاجي قاسم اشك ريخت شروع به خواندن اين مطلب كردم.

مجازات را گرفتند. آنها قبلاً براي آنها لباس تهيه كرده بودند. جمعه شب بود. گفتم برويم آسايشگاه ، رفقا مي خواهند شما را ببينند. خوب گفتند. چاي خورديم. آنها از او تشكر كردند و با لهجه كرماني گفتند كه اگر روزي بدنم به اين حرم رسيد ، بيا و قول بده دوباره آن را برايم بخواني.

حاج قاسم كشته شد. وقتي قرار بود جسد به مقبره بيايد ، قبل از رسيدن من ، شوراي تبليغات و سازماندهي و خدا جلسه اي برگزار كردند تا ببينند چه كسي بايد كجا را بخواند. هنگام ورود به حرم منوره و جنازه اي كه از دارالحفاظ آورده بودند ، نفس كشيدم: “اي اهل حرم مير و علمدار ، خوش آمديد / سردار حسين سيد و سالار”. ناگهان ياد قولم به حاجي قاسم افتادم. شروع كردم به خواندن. با گريه به بهشت ​​رفت …

– نگهبان حرم امام رضا (ع) حاج حسين خوش خوان

***

پس از عمليات خيبر ، فرماندهان به ديدار امام رضا (ع) رفتند. وقتي حضرت مهدي عليه السلام برگشت ، ما در مرحله پنجم بوديم. او يك سوغاتي از جانماز و دو حبه شكر و نمك برايم آورد. همان روز نمك را به آب ناهار اضافه كرديم.

حضرت مهدي (عج) يك روح معمولي نبود. گفتم: از ضامن گوزن چه مي خواهي؟ نابودي كافران؟ پيروزي رزمندگان؟ “سلامتي امام؟”

چيزي نگفت. او به روح امام قسم خورد گفت: فقط يك چيز. گفتم: چي؟ “مصطفي!” او گفت. ديگر نمي توانم بمانم. باور كردن. من همين كلمات را به امام رضا (ع) گفتم. من به او گفتم در اين عمليات واسطه شود ، اين آخرين عمليات حضرت مهدي خواهد بود ».

عجيب بود در گذشته ، وقتي نوبت به شهادت مي رسيد ، “چرا ما بايد شهيد شويم؟” شهادت خوب است ، اما براي پيروزي دعا كنيد. دعا براي شهادت به چه معناست؟

اما او استراحت نكرد. امام رضا (ع) زياد او را معطل نكرد و آخرين عمل وي لغو شد.

– مصطفي مولوي

منابع:

1. خبرگزاري شبستان

2 سايت شرقي

3. بنياد مدرسه حاج قاسم

4. كتاب نمي تواند زنده بماند. خاطرات شهيد مهدي باكري ، نويسنده: علي اكبري ، نشر: سيام ، تاريخ انتشار: اول ؛ بهار 2010 ؛ صفحه 98

5. كتاب به مجنون گفت زنده بمانيد. كتاب مهدي باكري نوشته فرهاد خضري ، انتشارات فتح نقل ، چاپ نهم ، صص183-184

انتهاي پيام

منبع: سايت كردوار نيوز
ماجراي توسل حاج قاسم و مهدي باكري به امام رضا (ع)

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.